ماجرایی است ماجرای سرت
به لبم بود روضه های سرت
همه جا پشت نیزه سر تو
دختر رفت پا به پای سرت
حسرت دخترت فقط این است
سر من بود کاش جای سرت
نیزه دار تو با همه لج کرد
دردسر شد پدر برای سرت
کعب نی، سنگ، بی هوا سیلی
هر چه آمد سرم فدای سرت
چقدر مشکل است تشخیصت
نامرتب شده نمای سرت
رفتی از ما جدا شدی ای وای
سهم سر نیزه ها شدی ای وای
جای سالم نمانده در تن من
آه زجرآور است ماندن من
پاره شد تا لباس من خندید
چقدر بی حیاست دشمن من
چقدر وحشیانه می انداخت
غل و زنجیر را به گردن من
بازوی من شکست و بی حس شد
مثل عمه شده شکستن من
دل بی درد را به درد آورد
به روی خاک ها نشستن من
پدرم با سر آمده یعنی
شده نزدیک وقت رفتن من
شانه ام تیر می کشد بابا
پاره زنجیر می کشد بابا
از روی ناقه دخترت افتاد
روایت امام سجاد داخل خیمه نیم سوخته با خانم زینب نشستن، دید دارن شترهای برهنه میارن بدون جهاز، یه شتری که جلو میره سر تکون میده به پشت سریاش نگاه میکنه، امام سجاد فرمود: عمه جان، میدونی اینا دارن چی میگن؟ عرضه داشت: تو حجت خدایی، تو میدونی، شتر بزرگترشون داره به بقیه میگه: آی حواستنون جمع باشه میخوان دخترای پیغمبر بر ما بنشانند، یه وقت کسی از پشت شما رو زمین نیفته، روایت عجله داشتن بعضی وقتا سه منزل یکی می ایستاند، یعنی یک شبانه روز روی یک شتر بی جهاز، دختری که توی محمل گرم و نرم نشسته، روی هر ناقه برهنه ای یکی و نشوندن، میگه: فاطمه بنت الحسین نقل فرمود: خواهر سه سالم میانه راه گفت: خواهر جان اینقده تو این مسیر این شتر تکان داد دیگه جون ندارم خودم نگه دارم، بچه ی یا خوابش برد یا انداختنش پایین….
از روی ناقه دخترت افتاد
مثل افتادن پرت افتاد
سرت از روی نیزه های بلند
تا که افتاد خواهرت افتاد
سر اصغر کنار ناقه ی من
از روی نیزه با سرت افتاد
رد یک تازیانه وحشی
به سر و روی دخترت افتاد
بی هوا تا که ضجر من را زد
دخترت یاد مادرت افتاد
گفتم ای شمر بشکند دستت
چشم من تا به حنجرت افتاد
شب آخر رسیده می دانم
عمر من سر رسیده می دانم
سرو بغل کرد، بعضی ها گفتن فقط چند بار گفت: بابا جون بابا جون…..
سخن آغاز کنم از دهنم یا گوشم
که در اینجا دهنم زخم شد، آنجا گوشم
پنج انگشت که مردانه و نامحرم بود
پلی از درد زده چشم مرا تا گوشم
نبض دارد همه صورتم از کثرت درد
شده از شدت خون قلب من اما گوشم
می پرم یکسره از خواب نگو مثل رباب
بعد اصغر شده حساس به لالا گوشم
پای تا سر همه شوق تو چشمم اما
به نسیم سر زلف تو سراپا گوشم
پس به دنبال تو از شانه به پایین پایم
بعد از آن ضربه هم از چانه به بالا گوشم
شده حساس تر از پیش به گرما چشمم
شده حساس تر از قبل به سرما گوشم
وای بابا دهنم، دستم، چشمم، مویم
وای بابا بابا بابا بابا گوشم
ارث پهلوی شکسته که رسیده است به تو
من هم انگار که رفته است به زهرا گوشم
ماجرایی است ماجرای سرت (زمزمه-شعر)
۰ دیدگاه
kz1985
بنی فاطمی , حضرت رقیه(س) , زمزمه , سبک , شب سوم محرم , شب های محرم , مداحان , مصیبت , نوحه
متن ماجرایی است ماجرای سرت (زمزمه-شعر)